پيام دوستان
+
.
شب مهتاب
و فلک خواب
و طبيعت بيدار
باز آشوبگر خاطر شيدا شده اي ...
#شهريار
* راوندي *
103/1/11
+
محبوب من
ما که توقع نداشتيم اين دنيا ما را ناز کند، يا گرم در آغوش بگيرد
فقط توقع بود که اين قدر جگرمان را نسوزاند!
محبوب من!
عدالت يعني هرچيزي، هرکسي، سرجاي خودش باشد
عدل اين است که شما دردل ما باشيد...
#محمد_صالح_علاء
عشقستان اسماعيل
102/12/14
+
.
وقتي خيال ميکني براي هميشه مردهاي،
آنوقتي که تا پلهي آخر را
با اندوه رفتهاي
و سقوط برايت حکم آزادي دارد،
فرشتهاي کمي بالاتر از تو برايت آواز ميخواند.
ستارهاي به هوايت ميدرخشد
و دروازهاي گشوده ميشود
که راهش به قلب توست.
درست همان لحظهاي که تو منتظر نيستي،
نور ميرسد.
عشقستان اسماعيل
102/12/14
+
دل کوچکي داري، و غمهايي بزرگ. چارهاي نداري جز اين که غمت را جاهاي ديگر پنهان کني.
مثلا ته چشمهايت. پشت خندههايت. در سکوت ناگهانت.
در گريه هاي دور از چشم. عيبي ندارد اگر آغشتهاي به اندوه.
کسي ابر را سرزنش نميکند، اگر تيره باشد و نبارد.
انديشه نگار
102/11/28
+
«نيمه ي من تويي و منِ من
جز " تو" با هيچ کس
ما نبوده است...»
#حسين_منزوي
انديشه نگار
102/11/28
+
.
دلم از مهر او
تار عشق مي بافد
از شوق ديدارش
شعر
خواهم آويخت
مهربانترين نگاهش را
بر ديوار دل
گرمترين کلامش را
بر گوش جان
تا در زمستان فاصله
کور نماند اجاق خاطره
انديشه نگار
102/11/28
+
.
عشقِ من
چو کاجي باشکوه است
نه به وقت خزان برگ ميريزد
و نه در زمستان سر خم ميکند
.: ام فاطمه :.
102/11/16
+
محبوب من!
من ميدانم پاييز يک روز با ارابه ي زرينش
مرا به دورها خواهد برد.
هنگامي که با هميم، همه چيز بسيار است.
شما کجاي جهانايد؟
شاديهاي من پيش شما چه ميکند؟
چرا هميشه شما را ميبينم،
عروسي زمين و آسمان است؟
#محمد_صالح_علاء
.: ام فاطمه :.
102/11/16
+
در شب آرزوها
جز مرگ نمانده آرزويي...
my writings
102/11/6